پیرامون خیزش توده های مردم
برای سرنگونی رژیم اسلامی

یک دنیای بهتر: در این میزگرد تلاش میکنیم در سطحی تحلیلی به ویژگی ها، چشم انداز و همچنین وظایف کمونیسم کارگری در قبال اعتراضات اخیر بپردازیم. اجازه دهید از این نکته شروع کنیم. ارزیابی عمومی شما از این اعتراضات چیست؟ خیزش توده های مردم؟ شورش مردم عصیان زده؟ دعوای جناحهای رژیم؟ یا یک انقلاب مردمی؟ کدامیک؟ چرا؟

علی جوادی: بنظر من اعتراضات اخیر توده های مردم علیرغم گستردگی و ابعاد آن، علیرغم خیزشها و قیامهایی که میتواند در آن شکل بگیرد، هنوز یک انقلاب نیست. میتواند آغاز یک انقلاب باشد. انقلاب آتی ایران تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. انقلابی با هدف اثباتی استقرار یک حکومت کارگری، یک جمهوری سوسیالیستی. ما برای چنین هدفی تلاش میکنیم. اما آنچه در ایران در شرف وقوع است مراحل مختلف یک جنبش توده ای عظیم برای سرنگونی رژیم اسلامی است که اکنون ابعاد توده ای و میلیونی بخود گرفته است. این جنبش را با توجه به سرعت، شتاب، و گستره آن میتوان یک خیزش عمومی توده ای مردمی نامید .

این حرکت شورش نیست، کور نیست، عصیان نیست. جنبشی است که هدفش سرنگونی رژیم اسلامی است. نه به حکومت مذهبی و اسلام است. نه به نابرابری زن و مردم در جامعه است. نه به استبداد و سرکوب آزادی های فردی و مدنی است. نه به بی حقوقی اجتماعی است. نه به نفی زندگی و خوشی و شادی است. اینها مولفه های داده شده و یا خود ویژگی جنبشی است که امروز در جامعه جاری است. چنین حرکتی با چنین مختصاتی نمیتواند یک شورش کور یا عصیان توده های مردم ناراضی باشد .

جنگ جناحهای رژيم بخشی از واقعیت کنونی جامعه است. اما تمام واقعیت نیست. جدالهای سیاسی در ایران دارای سه طرف است. بخش عمده آن توده عظیم مردمی هستند که علیه هر دو جناح رژیم اسلامی، علیه کلیت رژیم اسلامی است. ندیدن این واقعیت ندیدن فیل در اتاق است! این تصور جناح اصلاح طلب حکومتی است که کودنانه میکوشد اعتراضات مردم را از آن خود کند. جدا کردن صف اصلاح طلبان حکومتی و دنبالچه های سیاسی آن از صف اعتراضی مردم سرنگونی طلب یک رکن فعالیت سیاسی ماست .

برخی این رویدادها را قیام و یا یک انقلاب عمومی میدانند. چنین تلقیاتی بیان تصورات پوپولیستی و غیر کمونیستی، غیر کارگری است. انقلاب در ایران تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. انقلابی که طبقه کارگر و کمونیسم عنصر نیروی رهبری کننده و به فرجام رساننده آن است. ما برای تامین چنین شرایطی تلاش میکنیم. بنظر من یک انقلاب کارگری میتواند از دل این جنبش شکل بگیرد. آزادی و رهایی جامعه مستلزم چنین تحولی است.    
آذر ماجدی: این دور جدیدی از اعتراضات وسیع و توده ای جنبش سرنگونی طلب مردم ایران است. ما ده سال پیش اعلام کردیم که مردم ایران در کمین رژیم اسلامی نشسته اند و از هر فرصت و منفذی برای به زیر کشیدن آن استفاده میکنند. این بار این فرصت با مضحکه انتخابات رئیس جمهوری فراهم شد. این یک جنبش اعتراضی آزادیخواهانه است که علیه رژیم اسلامی به میدان آمده است. این اشتباه محض است اگر این جنبش وسیع را محصول دعواهای جناح ها ببینیم یا آن را در حمایت از یکی از جناح ها ارزیابی کنیم. برعکس، دعوای جناح ها بخاطر اعتراض مردم از پایین تشدید شده است و به این شکل تخاصم آمیز رسیده است.
لازم است به دو نکته اساسی در سوال پرداخته شود: آیا این یک شورش عصیان زده است و یا یک انقلاب مردمی است؟
بنظر من در این مرحله هیچکدام. اجازه بدهید توضیح بدهم. عصیان معمولا از وجود یک عنصر استیصال حکایت دارد. معمولا هدف فقط اعتراض است. اما اعتراضات اخیر مردم بهیچوجه چنین خصلتی ندارد. علیرغم اینکه اجتماعات، تظاهرات و راهپیمایی ها عموما "خود جوش" هستند، یعنی هیچ حزب و سازمان معینی نه آنها را فراخوان میدهد و نه در محل آن را سازمان میدهد، شاید به استثنای روز دوشنبه که از جانب موسوی فراخوان داده شده بود، با این وجود عنصر آوانتوریسم در آن پایین است. هدفمند بنظر میرسد. مردم با جسارت و شجاعت بسیار بالایی در این تجمعات شرکت میکنند و بنظر میرسد که کاملا آماده رو در رویی با نیروهای جنایتکار رژیم هستند. بنظر میرسد که عنصر هشیاری در این اعتراضات بسیار بالا است.
یک نکته مهم دیگر اینست که مردم دست رژیم را خوانده اند. رژیم اسلامی ترفندهای مختلفی را برای خاموش کردن این اعتراضات بکار بسته است. از سرکوب خشن، راه اندازی ضد- تجمعات درست در همان مکان و زمانی که مخالفین اعلام تجمع کرده اند تا عقب نشینی تاکتیکی و غیره، اما مردم کماکان حضورشان را در خیابان حفظ کرده اند. هر روز برای تجمع روز بعد قرار میگذارند. آگاهند که اگر یکی دو روز در اعتراضات فاصله بیافتد، شتاب و سرعت آن کاسته خواهد شد. یکی از خبرگزاری های بین المللی گزارش میداد که پس از آنکه خامنه ای قول بازشماری رای ها را داد و اعلام شد که تا ده روز بعد نتیجه اعلام میشود، مردم به او گفته بودند که در خیابان میمانند وگرنه رژیم عقب نشینی اش را پس خواهد گرفت.
استفاده از هر امکان برای خبررسانی، یکی دیگر از خصلت های این اعتراض است که آن را از یک عصیان صرف متمایز میکند. استفاده سطح بالا از تکنولوژی نوین برای ارسال اخبار، گزارش عکس و فیلم و شکستن دیوار سانسور، علیرغم محدودیت های شدیدی که رژیم ایجاد کرده است، ستایش دنیا را برانگیخته است. اکنون رسانه های بین المللی نیز برای دریافت خبر به خود مردم اتکاء میکنند. سایت های اینترنتی به مهمترین مرکز خبر رسانی برای مردم معترض ایران بدل شده است.
این اعتراض هنوز از یک انقلاب فاصله دارد. ممکن است به یک انقلاب تبدیل شود، اما در شرایط حاضر نمیتوان آن را انقلاب خواند. حتی اگر این جنبش سرنگونی طلب موفق شود رژیم اسلامی را به زیر کشد، هنوز لزوما یک انقلاب نیست. نیروهای چپ در کشورهای موسوم به جهان سوم، از آن رو که تحت دیکتاتوری های خشن قرار دارند، هر جنبشی را که به سرنگونی دولت منجر شود، از آن رو که بطرق قهرآمیز این اتفاق میافتد، آن را انقلاب میخوانند. البته باید گفت که همه در این تصور و تعبیر از انقلاب شریک هستند. رسانه ها و نیروهای طرفدار وضع موجود، بمحض آنکه از سرنگونی رژیم اسلامی حرف میزنید، فریاد میزنند "مردم ایران انقلاب نمیخواهند." ناگفته نماند که این یک تلاش اگاهانه ضد انقلابی است تا انقلاب را با خشونت و خونریزی مترادف جلوه دهند و مردم را از آن بترسانند.
اما از نظر مارکسیست ها و ما کمونیست ها انقلاب بمعنای تغییر نظام اقتصاد – سیاسی یک جامعه معین است. آن جنبشی را در ایران باید انقلاب نامید که برای به زیر کشیدن نظام سرمایه داری و استقرار یک حکومت کارگری و سوسیالیسم شکل گرفته و خیز برداشته است. جنبشی که به رهبری طبقه کارگر است. حال ممکن است که شکست بخورد و به هدف خود نرسد. اما بهرحال هر جنبش اعتراضی برای سرنگونی یک دولت و جانشینی آن با دولتی دیگر را نمیتوان و نباید یک انقلاب خواند. در حال حاضر این جنبش اعتراضی در ایران دارای چنین خصلتی نیست. ممکن است به آن تبدیل شود، ممکن است حتی بعد از سرنگونی رژیم اسلامی چنین انقلابی شکل بگیرد.
سیاوش دانشور: وضعيت امروز محصول تلاقى جنبش نخواستن جمهورى اسلامى توسط مردم و رسيدن روياروئى جناح هاى حکومت ارتجاع اسلامى به مرحله تعيين کننده است. جنگى که از هر سو قديمى است و امروز از دريچه "انتخابات" به وضعيت حاد رسيده است. پلاتفرم اين جنگ بالائيها اساسا بقاى نظام و کوبيدن مردم و طبقه کارگر است. اما تنش در بالا بجائى رسيده است که نقطه تعادل و سيکل پلکانى "جنگ و سازش" را ناممکن کرده است. هر طرف پيروزى خود را در کنار زدن طرف مقابل ميداند و آنچه که مردم فهميده اند همين است. مردم٬ اگر از هواداران واقعى موسوى بگذريم٬ اکثريت آنها طرفدار موسوى نيستند بلکه ضد جمهورى اسلامى اند. مردم نه پرچم سبز اسلامى ميخواهند و نه شعار ارتجاعى و مملو از خون الله و اکبر. اين پلاتفرم سياسى جناحى از حکومت براى مهار اعتراض در پائين به کل جمهورى اسلامى است. اعتراض مردم عليه وضع موجود بحق است اما تلاش بالائيها مصادره اين اعتراض در چهارچوبهاى حکومتى است. وضعيت امروز تا به بالائيها مربوط ميشود يک تناقض خرد کننده است. اين شکاف پر شدنى نيست. اگر خامنه اى و افراطيون راست تسليم شوند و موسوى را رئيس جمهور اعلام کنند٬ برگرداندن مردم به خانه هايشان غير ممکن است. اگر موسوى و جنبش ارتجاعى سبز اسلامى تسليم شوند٬ مردم بسرعت از موسوى عبور خواهند کرد. مسئله موسوى شهامت و مقاومت نيست٬ مسئله اينست که اين خط به پايان رسيده است. هر نوع تسليم به معنى حذف آنها از صحنه سياسى است. طيف آخوندهاى ناراضى از احمدى نژاد و خامنه اى ميدانند اگر تسليم شوند حذف و چه بسا بيرون انداختن آنها از نظام جدى است. لذا فعلا تلاش دارند مردم را کنترل شده داشته باشند تا نهايتا جمهورى اسلامى با آنها بماند. طرف مقابل هم براى پيشبرد پلاتفرمش يعنى سرکوب شديد در داخل و سياست تهاجمى در منطقه و سطح جهانى نيازمند احمدى نژاد است و دراين مسير بايد تعدادى از خوديها را از سر راه کنار بزند. مردم همين واقعيت عميق و ساده را درک کردند و براى تشديد شکاف درون حکومت و عقب راندن آن استفاده ميکنند. ذهنيت واقعى اين نيروى وسيع زمين کوبيدن جمهورى اسلامى است.

"انقلاب مردمى" بويژه در دنيائى که سرمايه دارى آن را به يک دهکده جهانى تبديل کرده است يک ترمينولوژى عميقا پوپوليستى است. همينطور مردم سر به شورش برنداشتند. ايران در آستانه ورود به يکدوره انقلابى است که مشخصه آن عبور از نقاط سازشى است که جمهورى اسلامى تاکنون جلوى مبارزه مستقل مردم گذاشته است. ايندوره با نتيجه "انتخابات" تمام نميشود و بنا به مشخصات رژيم اسلامى و صفبنديهاى سياسى اين دوره کشدار و پيچيده است. سرنگونى جمهورى اسلامى تنها يک ايستگاه ايندوران جديد است. انقلاب در ايران و در دنياى امروز تنها ميتواند يک انقلاب کارگرى و کمونيستى باشد. کسى که با ديدن تعداد زيادى جمعيت ياد "انقلاب" مى افتد تنها ميخواهد انقلاب را از مفهوم طبقاتى و کمونيستى آن خالى کند. آنچه رسانه هاى غربى در تحليل هايشان عنوان ميکنند٬ بويژه مقايسه اين جمعيت در خيابانها با دوران انقلاب ۵٧ ٬ اگر حقيقتى در آن هست همان حضور ميليونى مردم در خيابانهاست. از نظر اينها هر مسير سياسى که متکى به راى و پارلمان و جايجائى قدرت ميان سران و جناح هاى حکومتى نباشد "انقلاب" نام دارد. از نظر کارگر و کمونيسم و خواسته هاى بنيادى مردم وضعيت همين امروز انقلاب نيست بلکه مرحله اى از کشمکش سياسى در جامعه ايران است که ميتواند وارد يکدوره انقلابى شود. اما اطلاق انقلاب به وضعيت امروز تنها مسخ انقلاب و در بهترين حالت بيان يک راديکاليسم پوپوليستى زمخت است. مردم شورش نکردند بلکه از شکاف و دعواى مزمن جناح هاى حکومتى استفاده ميکنند و "نه" شان را به اختناق و ارتجاع ميگويند. اما اين روش پراگماتيستى مردم در جوامع اختناق زده همواره دو لبه است. اين جنبش امروز پرچمى دارد که ارتجاع خالص است. متکى به ارکان اسلام خمينى و تاريخ جنايت است. مردم بايد از شکاف بالائيها هوشيارانه در خدمت تضعيف کل اين حکومت استفاده کنند. مردم بايد بتوانند دراين فضا خود را متشکل کنند و براى بعد از موسوى آماده شوند. مردم بايد در متن همين اعتراضات حرف خودشان را بزنند.

یک دنیای بهتر: مضحکه انتخابات و دعواهای جناحی چه وزن و جایگاهی در این اعتراضات دارد؟ آیا مردم بازیچه جدال جناحی شده اند؟ چگونه میتوان خواست و امیال توده های مردم را از زیر پرده اختناق بیرون کشید؟

علی جوادی: برای بررسی حقایق سیاسی جامعه ایران باید پرده حجاب و اختناق را کنار زد و نگاهی به اعماق انداخت. واقعیات سیاسی جامعه را مانند ژورنالیستهای کودن رسانه های غربی نمتیوان با مشاهدات سطحی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. مردم بازیچه جدال جناحهای رژیم اسلامی نشده اند. بر عکس اعتراضات مردم زمین را زیر پای جناحهای رژیم داغ کرده است و این اوباش را این چنین به جان یکدیگر انداخته است. حتی کودن ترین نیروهایشان هم فهمیده اند که رژیمشان رفتنی است. مردم با اقدامشان در عرصه مضحکه انتخاباتی شکاف جناحهای رژیم را به شدت تشدید کرده اند. کسی که این اعتراضات را جدال جناحهای رژیم اسلامی میداند و یا تصور میکند که مردم بازیچه جنگ جناحها شده اند کمترین درکی از اوضاع سیاسی ایران ندارد، نه مردم را میشناسد نه جامعه را. چنین جریانی، خواسته یا ناخواسته، درک و شعورش را به جریانات توده ای و اکثریتی و دنبالچه های رژیم اسلامی سپرده است. جای تاسف است که امروز خط حاکم بر حزب موسوم به "حکمتیست" چنین مواضع راستی در قبال اعتراضات مردم برای سرنگونی رژیم اتخاذ کرده است .

مساله این است که باید حساب جریانات توده ای و اکثریتی و کلا جناحهای رژیم و وابستگانشان را از حساب توده های سرنگونی طلب جدا کرد. مسلما جناح اصلاح طلب حکومت تلاش میکند که اعتراضات مردم را مهار و کنترل کند. تلاش ميکند این اعتراضات را سکوی پرشی برای قدرتگیری و جنگ خود با جناح راست تبدیل کند. اما با یک معضل واقعی مواجه اند و آن این است که جنس و خواست مردم و بطور مشخص نسل جوان بطور همه جانبه ای با جوهر وجودی این جریانات در تناقض است. این جریانات، همه شان، وصله ای ناجور بر جامعه هستند. ما هر ایستگاه و مانعی که این جریانات در مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیم ایجاد کنند، کنار خواهیم زد. افشاء و نقد و ایزوله کردن این جریانات یک رکن فعالیت کمونیستی و آزادیخواهانه ماست.
 
در عین حال به واقعیتی باید اشاره کرد. تردیدی نیست که مردم با سوت این جریانات دست از مبارزه نخواهند کشید و توقف نخواهند کرد. اما هر درجه مقاومت این جریانات در مقابله با جریان راست مردم را در پیشبرد مبارزه شان علیه کلیت رژیم اسلامی جری تر میکند. تشدید تقابل و کشمکش این جریانات در بالا به تشدید مبارزه مردم در پایین ترجمه میشود .

خامنه ای درست میگوید، این مردم طرفدار این جناح و آن جناح نیستند، با اصل نظام مخالفند .
آذر ماجدی: قطعا مردم از روزنه و فرصتی که مضحکه انتخابات در جامعه ایجاد کرد برای ابراز اعتراضات خود استفاده کردند. بویژه در روزهای پیش از انتخابات، مردم از فرصتی که  باصطلاح کمپین انتخاباتی ایجاد کرد به بهترین شکلی بهره مند شدند. بنظر من، مردم مثل سه دوره پیش، تصمیم گرفتند که در این مضحکه شرکت کنند و به این ترتیب "نه" خود را به احمدی نژاد و حامی او خامنه ای اعلام کنند. انتخاب میان بد و بدتر انگیزه ای بود که مردم را به تحرک درآورد.
دور پیش ما شاهد جنب و جوش ویژه ای نبودیم. مردم دو دور ریاست جمهوری خاتمی را آزمایش کرده بودند. دیده بودند که اصلاحات در این رژیم بی معنا است. و به این خاطر نسبت به انتخابات در مجموع بی اعتنا برخورد کردند. اما این دور مضحکه انتخاباتی توانست جنب و جوشی در میان مردم ایجاد کند. "نه" به احمدی نژاد و "خامنه ای" نقطه عزیمت اولیه بود. اما در هفته های کمپین انتخاباتی، شرایطی ایجاد شد که بشکل یک فرصت مناسب برای عقب نشاندن رژیم و تغییر توازن قوا به نفع مردم رخ نمود. یکی از ویژگی های این دوره کمپین انتخاباتی، تشدید جدال های جناح ها و دعوای علنی آنها با یکدیگر بود. مناظره های تلویزیونی به آتش زیر خاکستر جنبش اعتراضی مردم باروت داد. کاندیدا ها به افشای دزدی ها و فساد یکدیگر پرداختند.
روشن است که در یک چنین شرایطی مردم از اختلاف جناح ها استفاده میکنند و بنوبه خود شکاف میان جناح ها را تعمیق میکنند. روزهای پیش از رای گیری ما شاهد ابراز وجود جنبش اعتراضی مردم علیه رژیم اسلامی در چهارچوب کمپین موسوی و کروبی بودیم. این حرکت بسرعت رشد و وسعت یافت. لحن و بیان اعتراضات بسیار صریح ترشد. در همان زمان میشد دید که جناح موسوم به اصلاح گرا باران طلب کرده و سیل دریافت کرده است.
تظاهرات وسیع مردم در خیابان ولی عصر، چند روز پیش از رای گیری، یک نقطه عطف مهم بود که از چشم هیچکس پنهان نماند. رسانه های بین المللی بعنوان یک اتفاق بسیار مهم و بی سابقه از آن یاد کردند. سپاه پاسداران نیز بلافاصله اطلاعیه ای تهدید آمیز صادر کرد و در آن هشدار داد که "افراطیون برانداز" کمپین موسوی قصد سازماندهی یک "انقلاب مخملی" را دارند و سپاه قاطعانه آن را سرکوب خواهد کرد. سپس در روز قبل از رای گیری اطلاعیه دیگری داد که در آن هر نوع تجمعی پس از پایان رای گیری را ممنوع اعلام نمود. روز رای گیری هم که شاهد بودیم با چه سرعتی انتخابات را سر هم بندی کرد. میخواست هر چه سریعتر آن را پایان دهد و با تهدید و قلدری و چاقو کشی مردم را به خانه ها باز گرداند. اما اوضاع تغییر کرده بود. مردم به قدرت خود اعتماد پیدا کرده بودند. تحول سریع شرایط، تغییر توازن قوا به نفع مردم، رابطه مردم و رژیم را تغییر داده است. باید توجه داشت که جنبش های اعتراضی توده ای دینامیسم خاص خود را دارند.
مردم را علی العموم نمیتوان بازیچه دعواهای جناحی دانست. در شرایط اختناق و سرکوب گسترده امکان شکل گیری یک قطب آزادیخواه، رادیکال و انقلابی علنی بسیار سخت و بعضا غیر ممکن است. لذا مردم نمیتوانند خواست ها و امیال خود را به صراحت اعلام کنند. حتی وقتی که پیشانی بند سبز می بندند و به نفع موسوی شعار میدهند، شدیدا سرکوب شان میکنند. مساله اینجاست که مردم رژیم اسلامی را نمیخواهند، اما از آنجا که از سرکوب خشن نگران و هراسناک اند و یا آنرا امکانپذیر نمیدانند، به آلترناتیو های محدود تر و کوچک تر رضایت میدهند. از سوی دیگر جریانات ملی – اسلامی این شرایط را باد میزنند. آنها نمیخواهند رژیم اسلامی سرنگون شود، لذا بشدت در مقابل طرح خواست سرنگونی رژیم مقاومت میکنند. رسانه های خارجی، بعنوان سخنگویان بورژوازی بین المللی، نیز از رادیکالیزه شدن جنبش مردم به همان اندازه هراسان هستند، لذا اصرا دارند که این جنبش را مخالف کلیت رژیم معرفی نکنند و آن را مدافع یک جناح آن، در اینجا موسوی نشان دهند. ناباوری مردم از یک سو و مهندسی افکار عمومی از سوی دیگر مردم را زیر چتر موسوی هول داده است. شرایط این چنین نمی ماند.
با اوجگیری جنبش اعتراضی، همراه با تضعیف رژیم اسلامی و عقب نشینی آن، با تغییر توازن قوا به نفع مردم میتوان این وضعیت را تغییر داد و شعارهای "مرگ بر رژیم اسلامی" را با صدای رسا شنید. این روزها بنظر دور نمیاید. این آغاز پایان رژیم است. دیر نخواهد بود که شعارهای مرگ بر رژیم اسلامی در همه جا انعکاس یابد.
سیاوش دانشور: مضحکه انتخابات تنها دريچه بروز شديد دعواهاى درون حکومتى است. اين دعواها نه امروز شروع شده است و نه مستقل از سرنوشت اين انتخابات به پايان ميرسد. باندهاى اسلامى درون حکومت هر کدام امکانات وسيع مالى و تبليغاتى و آدمکش و شکنجه گر و شکنجه گاه خود را دارند. حتى با فروپاشى جمهورى اسلامى اينها تماما از ميدان بدر نميشوند و براى اعاده ارتجاع از تخت افتاده مقاومت ميکنند. پايان دادن به سلطه و تحرک و تروريسم اين باندها کار انقلاب کارگرى و نيروى ارتش کارگرى است. ترديدى نيست موسوى بخشى از جامعه را که دستش بدهنش ميرسد و از فضاى بسته فرهنگى ناراضى است بسيج کرده است. ترديدى نيست خط موسوى- خاتمى- رفسنجانى نهايتا اطمينان خاطر بيشترى به بخشى از سرمايه داران ايران ميدهد. ترديدى نيست خيل آخوندهاى مفتخور که در سالهاى اخير تحت حکومت احمدى نژاد خود را کم ارج و قرب ميدانند٬ جمهورى اسلامى با موسوى را ترجيح ميدهند. اما اين طيف اقليت ناچيزى از مردمى را تشکيل ميدهد که ظاهرا پشت موسوى جمع شدند و يا حتى به موسوى راى دادند. به نظر من مردم٬ آنجا که آگاهانه و پراگماتيستى از اين اوضاع استفاده ميکنند تا شکاف بالائيها را تشديد کنند و مجالى براى خود بيابند٬ بازيچه نشدند. ولى آنجا که در بسط همين منطق پرچم موسوى را بدست ميگيرند به پاى خودشان تير ميزنند. نفى اختناق احمدى نژادى با موسوى ممکن نيست٬ نفى احمدى نژاد با نفى جمهورى اسلامى ممکن است.

تصور من اينست که هنوز مردم منتظر نتيجه اين کشمکش اند. اگر دقت کنيد شعار ميدهند ما کوتاه نمى آئيم شما هم کوتاه نيائيد. اين فشار براى هل دادن موسوى به جلو از يکسو٬ و تلاش امثال موسوى براى فلج کردن اعتراضات در چهارچوب جمهورى اسلامى و قوانين اش٬ نميتواند زياد ادامه داشته باشد. هواداران واقعى موسوى حتما با همين خط ميروند و چه بسا فورى از موسوى عبور نميکنند. اما مردمى که موسوى را سپر فشار به کل رژيم کرده اند با اولين گردن کج کردن موسوى و شرکا از همه شان عبور ميکنند. مهمترين تلاش مرکزى امروز اينست که سازمان و تشکل در همه جا ايجاد کرد و براى دور بعد آماده شد. اين دعواها برسر "انتخابات" نيست٬ بلکه "انتخابات" و از صندوق درآوردن احمدى نژاد دريچه بروز آنست. آنچه که بيش از پيش روشن شده است اينست که حق با سرنگونى طلبان و کمونيسم کارگرى بود که گفت دراين مضحکه شرکت نکنيد. امروز خود کانديدهاى حکومتى نيز آن را "نمايش" و "شعبده بازى" ميدانند. معلوم شد انتخابات در جمهورى اسلامى دريچه هيچ نوع گشايش سياسى نيست. معلوم شد آنجا که مردم با هر محاسباتى و از جمله منطق بد و بدتر پاى صندوق راى ميروند٬ نتيجه را يکى ديگر اعلام ميکند. همه اينها معنى اش اينست که راه حل انقلابى و افق انقلابى براى تغيير بسرعت همه گير ميشود. تلاش موسوى و ديگران٬ درعين حال که براى سهم باند خود تلاش ميکنند٬ اينست که جلو همين افق انقلابى و هجوم مردم به کل حکومت اسلامى را بگيرند. مردم بايد بگويند جمهورى اسلامى نميخواهيم٬ با موسوى و کروبى و احمدى نژاد و خامنه اى و بدون آنها نميخواهيم. پرچم سبز ارتجاع اسلامى و شعار تروريستهاى اسلامى يعنى الله و اکبر نميخواهيم.  مردم بايد از فضاى موجود و تنش در بالا و ذلالت جمهورى اسلامى نهايت استفاده را بکنند اما بايد روى پاى خودشان بايستند و خواستها و پرچم و شعارهاى واقعى و آزاديخواهانه خود را طرح کنند و سازمانها و ارگانهاى عمل مستقيم و ابراز وجود توده اى خود را بوجود بياورند. اگر نتيجه اين دور اعتراضات تقويت سازمان و شعارها و افق انقلابى و نفى جمهورى اسلامى نباشد٬ خونهاى ريخته شده و کل تلاش تاکنون انجام شده به جيب جنبش اسلامى خواهد ريخت. بايد عليه اين خطر هشدار داد و براى شکست دادن اين سياست تلاش کرد.      

 یک دنیای بهتر: چه عواملی موجب شکل گیری چنین خیزشی در این سطح گسترده شدند؟ چطور شد که مردم در این سطح و با این سرعت به خیابانها آمدند؟

علی جوادی: آنچه که جهانیان را خیره و مبهوت کرده است فوران آتشفشانی اعتراض مردمی به ستوه آمده است. سی سال جنایت، سی سال تیغ کشیدن بر پیکر جامعه، سی سال بی حقوقی، سی سال استبداد و حاکمیت مذهبی، سی سال نابرابری زن و مرد، مواد انفجاری لازم برای چنین فورانی است. شتاب خیره کننده و گسترش ابعاد چنین خیزشی را فقط اینگونه میتوان توضیح داد. وقایع اخیر تاکیدی بر حقانیت تبیین ما از رویدادها و اتفاقاتی است که اکنون در جریان است .

اما علت آنکه مردم در این سطح و با این سرعت به خیابانها آمدند را باید در دینامیسم تقابل جنبش توده ای سرنگونی طلبی با رژیم اسلامی دید. تا زمانیکه توازن قوا به نفع مردم تغییر جدی نکرده بود یک شیوه مقابله با رژیم وحشی اسلامی حالت "جنگ و گریز" و "کمین" گذاشتن برای رژیم بود. مردمی که سالیان دراز در کمین رژیم نشسته اند از هر فرجه سیاسی برای تعرض و تقابل علنی با رژیم استفاده میکنند. نمونه های شورشهای شهری، اعتراضات در مقابله با بالا رفتن قیمت بنزین و غیره گواهی بر این واقعیت هستند. از این رو زمانیکه مردم شاهد شکافهای رژیم در بالا شدند، این تقابل در بالا مانند یک علامت و سیگنال برای ورود گسترده و توده ای به سیاست علنی در جامعه بود. مردم در ظاهر حمایت از یک جناح شکاف عظیمی را در پیکر رژیم اسلامی ایجاد کردند. تاکید میکنم رای مردم به موسوی برخلاف تصور برخی ساده لوحان سیاسی رای به موسوی نبود. رای نه به جمهوری اسلامی بود. رای نه به بی حقوقی و نابرابری زن و مرد در جامعه بود. مردم از شوق "آزادیخواهی" یکی از سران و دست اندر کاران رژیم اسلامی به میدان نیامدند، برای سرنگونی آن به میدان آمدند.

آذر ماجدی: جنبش مردم برای سرنگونی رژیم اکنون ده سال است که به میدان آمده است. این جنبش افت و خیزهای بسیاری را از سر گذرانده است. سرکوب خشن رژیم اسلامی مانع اصلی پیشروی آن بوده است. دستگیری های گسترده، شکنجه و اعدام معترضین یک عنصر ثابت شرایط ایران است. این شرایط در چند سال اخیر شدت یافته است. رژیم دائما به فعالین کارگری، حقوق زن، حقوق مدنی و دانشجویی یورش آورده است.
مردم، اما، همیشه در کمین رژیم نشسته اند، دائما مترصد باز کردن منفذ و روزنه ای برای عقب نشاندن رژیم هستند. مساله مضحکه انتخابات این فرصت را برای مردم فراهم آورد. در ابتدا فعالین دو خردادی کوشیدند که یک شکل بسیار محدود و مینیمالیستی از مطالبات مردم را مطرح کنند. اما در بالا گرفتن جدال جناح ها مردم موقعیت را تشخیص دادند و به میدان آمدند. و پس از آن دیگر دینامیسم رشد جنبش های اعتراضی توده ای این جنبش را با سرعتی خیره کننده بجلو برد.

سیاوش دانشور: احمدى نژاد و دولتش يکى از دوره هاى سياه جمهورى اسلامى بود. حکومت لمپنها و چاقوکشان و شکنجه گران و تروريستها که صبح تا شب مشغول تحقير و سرکوب مردم معترض و به فلاکت کشاندن جامعه بود. نه فقط مردم بلکه بالائيها نيز از احمدى نژاد به تنگ آمدند و از همه سو تلاش براى مرخص کردنش آغاز شد. وقتى مردم ديدند که طيف وسيعى در درون حکومت عليه احمدى نژاد است يکبار ديگر از طريق "راى" و شرکت در نمايش "انتخابات" تلاش کردند احمدى نژاد را ساقط کنند. هدف مردم صرفا عقب راندن احمدى نژاد نبود٬ راى و نماينده آنها موسوى نبود٬ همانطور که خاتمى نبود. اما وقتى معلوم شد راست افراطى عليرغم تبليغاتش ذره اى براى مردم و "راى" و "انتخابات" خودش هم ارزش قائل نيست٬ وقتى براى جناح مقابل مسجل شد که اين حرکت راست افراطى محدود به "انتخابات" نميماند و اين نتيجه قلابى تنها حلقه اى از يک روند وسيع تر است و شمشيرها را از رو بسته اند٬ ديگر تعلل جايز نبود. بهم ريختگى بالا و از صندوق درآوردن احمدى نژاد محمل اين اعتراض وسيع شد. مردم فرصت را غنيمت شمردند تا بگويند مرگ به اين دولت مردم فريب و حرف خودشان را بزنند٬ عليه نيروى انتظامى و سرکوب قد علم کنند و اعلام کنند که مرعوب نميشوند و سياست قداره بندان شکست خورده است. امروز هنوز محدوديتهاى موسوى و جناح ديگر حکومت اسلامى بر حرکت مردم سايه انداخته است اما اين امر موقتى است. بسرعت شعار مردم عليه کل حکومت ميچرخد و نيروهاى واقعى و طبقات متخاصم به شکل علنى تر وارد اين جدال ميشوند. حجاب اختناق در ايران عليرغم اين جمعيت وسيع و جدال تند بالائى ها هنوز کنار نرفته و تشخيص روانشناسى و حرکت عمومى امروز هنوز کاملا براى تعداد زيادى روشن نيست. اگر واقعا احمدى نژاد ٢۴ ميليون راى آورده باشد و يا اين نيروى عظيم در شهرهاى ايران طرفدار الله و اکبر باشد٬ نه اين دعواى بالائى ها موضوعيت داشت و نه اپوزيسيون انقلابى تا اطلاع ثانوى آينده اى داشت. حقيقت اينست وارونگى سياست در ايران و جوامع اختناق زده نبايد منجر به تشخيص وارونه در انگيزه و سير تلاش جامعه عليه اين وضعيت شود. راه دورى نبايد رفت٬ روزها و هفته هاى آينده صحنه شفاف تر خواهد شد. حتى اگر دولت هم دست بدست شود ما شاهد وضعيت پايدارى نخواهيم بود. دوره امروز در ايران دوره تلاطم و کشمکش حاد در بالا و پائين است. مردم دراين ابعاد براى موسوى و الله و اکبر ارتجاعى و خونين اسلامى به خيابان نيامدند. چنين تصويرى بشدت ساده انگارانه و ايدئولوژيک است.
 
یک دنیای بهتر: چه ارزیابی ای از "جنبش موج سوم"، و یا "جنبش سبز" دارید؟ چگونه با این جنبش باید برخورد کرد؟ تشابه و تفاوت این جنبش با جنبش ارتجاعی دوم خرداد کدام است؟ چگونه باید این نیروها را خنثی کرد؟

علی جوادی: این جنبش از جنس و نوع جنبش دوم خرداد است، همان اهداف ارتجاعی را دنبال میکند. در عین حال بر پایه شکست و دفن دوم خرداد بنا شده است. تلاش میکنند اعتراضات توده های مردم را در قالب "جنبش سبز" محدود و مهار کنند. تلاش میکنند تا اعتراضات مردم را به نیروی ذخیره یک جناح از ارتجاع و تا مغز استخوان مرتجع جمهوری اسلامی تبدیل کنند. این مجموعه تشابهات این جریان با جریان دوم خرداد است. افرادشان همانها هستند. صفشان همان صف است. پس از درهم شکسته شدن مجدا با پرچمی جدید به میدان آمده اند. تا اینجا هم موفق شده اند که لشکر شکست خورده خود را مجددا جمع کنند. همه آنهایی که بعد از اضمحلال دوم خرداد اظهار ندامت و پشیمانی کردند اکنون مجددا به دور هم گرد آمدند. و تمام تلاششان را برای تبدیل اعتراضات مردم به دنبالچه جناح موسوی به کار گرفته اند .

رنگ سبز محمدی از نظر این نیروها رنگی برای تضمین و تداوم دخالت مذهب و ارتجاع اسلام در تحولات سیاسی جامعه است. کودنانه میکوشند شکلی برای بقاء اسلام در جریان اعتراض مردمی که از اسلام و قوانین و سنت هایش بیزارند، پیدا کنند. این جریانات میدانند که مردم از اسلام بیزارند، میدانند که آخوند و سران رژیم در نزد مردم پشیزی ارزش ندارند، از این رو با شکل جدیدی از تضمین بقاء اسلام به جلو آمده اند. پرچم سبز این جریانات ضامنی برای بقاء اسلام است. "موج سوم"  ترمینولوژی جدید این جریانات مرتجع برای تفکیک خود از جریان اصلاح طلبی دوم خرداد است. ابتکاری در حقنه کردن یک پروژه شکست خورده به مردم است .

تمامی اهداف و سیاستهای این جریان را باید نقد و افشاء کرد. نباید مجالی بهشان داد که به هیچ گوشه ای از اهدافشان دست یابند. هر درجه پیشروی اینها به معنای دور شدن مردم آزادیخواه از خواستها و مطالباتشان است. ما نقش سیاسی این جریانات را در توقف اعتراضات مردم، در به سازش کشیدن این اعتراضات برملا میکنیم. ما تردیدی نداریم که مردم با گسترش اعتراضشان و تغییر توازن قوای سیاسی به سادگی و بسرعت از روی این جریانات عبور خواهند کرد .

آذر ماجدی: سمبل ها و خواست های اعلام شده این جنبش ارتجاعی اند. اما مساله اینجاست که این سمبل ها و خواست ها، خواست و خصلت واقعی جنبشی که شکل گرفته است را بیان نمیکند. این موج عظیم اعتراضی که تحت این پرچم مبارزه اش را به پیش برده است، در واقعیت امر از جنس دیگری است. در اولین لحظاتی که شرایط اجازه دهد، این جنبش این پرچم را به زمین خواهد گذارد و پرچم دیگری را برخواهد افراشت.
باید توجه داشت که مردم از کمپین موسوی برای ابراز نفرت خود استفاده کرده اند. اگر مردم میتوانستند حرف دل خود را بزنند، پیش از هر چیز حجاب ها به دور انداخته میشد و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی به صدا درمیامد. ارزیابی از شرایط، مردم را به زیر این پرچم کشانده است: هراس از سرکوب، ناامیدی از تغییر رادیکال و بعضا پذیرش تحلیل و تعبیر جنبش های ملی – اسلامی و جریانات باصطلاح اصلاحگرا.
این جنبش از جنبش دو خرداد کاملا متفاوت است. دو خرداد یک جنبش ارتجاعی متشکل از گرایش ملی – اسلامی درون رژیم بعلاوه جریانات ملی – اسلامی اپوزیسیون پرو رژیم بود. این جنبش علنا و صریحا خواهان ایجاد تعداد محدودی اصلاح در ساختار رژیم اسلامی و گسترش پایه سیاسی آن بمنظور حفظ آن بود. دو خرداد مرد و بدست خودش دفن شد. جنبش حاضر، جنبش اعتراضی مردم است که دارد از این چتر و پوشش برای بیان اعتراض اش استفاده میکند.
باید جنبشی که زیر این چتر شکل گرفته است را از بروزات و سمبل ها و آنچه بعنوان رهبری اش معرفی میشود، جدا کرد. این بعهده ما است که این پرچم و چتری که مردم به آن پناه برده اند را نقد و افشاء کنیم. باید اعلام کنیم که این سبز اسلامی و ارتجاعی است. زمانی که توازن قوا بیشتر به نفع مردم تغییر کند، زمانی که مردم با حضور مستمر خود در خیابان بتوانند رژیم اسلامی را قدم های بیشتری عقب بنشانند و سنگرهای جدیدی را فتح کنند، بویژه اگر اعتصابات کارگری شکل گیرد، آنگاه نقد ما و تعبیر ما از جنبش اعتراضی مردم جای خود را کاملا باز میکند و از زبان مردم نیز ابراز میشود.

سیاوش دانشور: اين جنبش خالصا ارتجاعى و ضد جامعه و ضد هر نوع آزادى نيمبند است. اين حتى تکرار دو خرداد نيست. تلاشى حکومتى براى بقا نظام اسلامى با ارزشهاى ارتجاعى خمينى است. موسوى کسى است که در دوران صدارتش بزرگترين قتل عامهاى آن جامعه صورت گرفته است. چهره جنايتکاران و شکنجه گران را نميتوان با سرود "سر اومد زمستون" بزک کرد. اين جنبش تا به رهبران و هدايت کنندگانش برميگردد آگاهانه است. از يکسو ادامه جدال درون حکومتى براى اعمال هژمونى سياسى يک خط براى بقاى جمهورى اسلامى است و از سوى ديگر تلاشى براى قالب زدن به اعتراضات مردم در چهارچوبهاى حکومتى. اين سناريو شکست خورده است و امروز بويژه با اعلام "نتيجه" مضحکه انتخابات ديگر تماما شکست خورده است. معلوم شد که نميتوان ارتجاع را با مکانيزمهاى خودش مهار کرد بلکه بايد از آن با اتکا به جنبشها و جريانات بيرون حکومتى عبور کرد. دو خرداديهاى ديروز امروز همه پشت موسوى بخط شدند اما خط حاکم به اين جنبش دو خردادى نيست. جريانى است از "عقلاى نظام" يا "اعتداليون" که فکر ميکنند جمهورى اسلامى با سياست کنونى نميتواند سرپا بماند و همينطور بخش مهمى از آن تصفيه و حتى ترور خواهند شد. جنبش ارتجاعى سبز اسلامى جنگ بخشى از جمهورى اسلامى براى حفظ خود و کنترل و مهار مردم است. اين جريان مانند کل جمهورى اسلامى عليه هر نوع تلاش مستقل آزاديخواهانه است و هدفش را نجات نظام قرار داده است. اين جنبش حتى اگر پيروز شود کارى از دستش برنمى آيد. موسوى و طيفى که پشت او بخط شده اند سابقه مهلک ترين جنايات جمهورى اسلامى را در پرونده خويش دارند. اساسا جمهورى اسلامى٬ مستقل از اينکه چه کسى سکانش را در دست دارد٬ نميتواند متکى بر سرکوب و اختناق و فقر و فلاکت نباشد. اين شناسنامه اين نظام و کليه باندهاى تشکيل دهنده اش است.

در شرايط امروز و مادام که جنگ بالائيها فرجه تعرض به دولت جمهورى اسلامى فراهم ميکند بايد از فرصت استفاده کرد و صفوف مردم معترض را از زير پرچم ارتجاعى سبز الله و اکبر بيرون کشيد. بايد سياستى را پيش گرفت که جنگ در بالا تشديد شود و پايه هاى نظام سست شود. اين کار بدون گسترش اعتراض در پائين و تداوم حضور مردم در خيابانها عملى نيست. بالائيها هر وقت احساس خطر کنند ممکن است موقتا سازش کنند تا مردم را سرجايشان بنشانند و بعد حسابهاى خود را تصفيه کنند. هرچند امروز اين فرجه بسيار تنگ و محدود شده است. اما اگر اعتراض از هر سو گسترش يابد جنگ در بالا نيز تشديد ميشود. روحيه عمومى مردم در هر گوشه ايران اينست که تسليم نشوند و در متن اين دعوا درسى به کل حکومت بدهند. يک شرط لازم پيشروى اين اعتراضات اينست که نيروى طبقه کارگر با خواستهاى رفاهى و آزاديهاى سياسى بميدان بيايد. موسوى رهبر مردم نيست بلکه نماينده طيفى شکننده از حکومت عليه طيف ديگر است. چهارچوب سياسى موسوى و پرچمش تنها بدرد هوادارانش و دعواى نتيجه "انتخابات" ميخورد٬ سرسوزنى بدرد زن آزاديخواه و جوان تشنه آزادى و کارگر منادى آزادى جامعه نميخورد. خنثى کردن هر نيروى اجتماعى بايد توسط نيروى اجتماعى ديگرى صورت گيرد. مسئله برسر افشاگرى نيست. حتما بايد عليه اين ارتجاع سبز حرف زد و بعنوان وصله ناجور به اعتراض مردم٬ درست مانند خود جمهورى اسلامى٬ تلاش کرد. اما امروز موضوع فراتر از اينست. ميتوان هرجا و همه جا در مقابل پرچم سبز پرچم سرخ را برافراشت. بقول جوانان در تظاهراتهاى شبانه "ما نه سبزيم و نه سفيد٬ ميجنگيم براى آزادى"! اين جنبش بدون ترديد هويت و پرچم و شعارهاى خودش را دارد. اين جنبش در اولين سازش و يا تشديد دعواى بالائى ها بصورت ديگرى ظاهر ميشود. زنان ايران بعد از سه دهه چماق اسلامى مسلمان ناب محمدى نشده اند. جوانانى که هيچ چيز اين نظام را قبول ندارند ناگهان خمينى به الگويشان تبديل نشده است. طبقه کارگرى که هستى اش را تحت حکومت اسلامى سرمايه داران بشمول موسوى و خاتمى و رفسنجانى و ديگران از دست داده است ناگهان به عهد حجر برنگشته است. کسى که چنين تصويرى را دارد تنها دارد ميگويد از سياست و تناسب قوا و محدوديتهاى ابراز وجود جامعه چيزى نميفهمد.

بنظر من آنچه امروز مهم است درک پتانسيل اعتراضى وسيعى است که در يک تلاقى باد آورده بميدان آمده و بخانه فرستادنش به اين سادگيها نيست. اکثريت عظيم اين مردم ضد جمهورى اسلامى است اما در تناسب قواى اينروزها خودش را به شکل محدود بيان ميکند. مهمتر اينست که بخش وسيعتر مخالفين جمهورى اسلامى هنوز بطور علنى بميدان نيامدند و در تلاقى هاى بعدى صحنه را عوض خواهند کرد. تامين رهبرى و سازمان و سازماندهى مهمترين کار هر عنصر انقلابى و کمونيست در شرايط امروز است. اين صحنه ها بسرعت عوض خواهند شد و جنبش انقلابى و کارگرى و کمونيستى نيازمند آمادگى در تمام سطوح است. بسيار بعيد است جمهورى اسلامى بتواند اين اوضاع را جمع کند و مردم مجددا به خانه هايشان بروند. حتى اگر چنين اتفاقى رخ بدهد رژيم اسلامى وارد يکدوره فلج و ناتوانى در مقابل اعتراضات جامعه خواهد شد. نيروى انقلابى بايد از هر روزنه اى براى پيشروى استفاده کند و در عين حال قطبنمايش را گم نکند. نيروى انقلابى و کمونيستى بايد امروز موکدا مشغول سنگربندى و ايجاد سازمان در کارخانه و محله و دانشگاه و مدرسه باشد و همزمان عليه هر تلاش ارتجاعى بالائى ها براى به چاه انداختن مردم قاطعانه تلاش کند. نيروى انقلابى بايد مکانيزم حرکت توده اى را درک کند و براى ارتقا آن و سمت و سوى آگاهانه به آن بکوشد. وضعيت امروز بشدت ناپايدار است. بايد اين نکته اساسى را تشخيص داد و نهايت استفاده را از آن کرد.
 
یک دنیای بهتر: اطلاعیه حزب از ناتوانایی رژیم در سرکوب اعتراضات مردم در ابعاد توده ای و گسترده صحبت میکند؟ چرا؟ آیا رژیم نمیتواند این دور اعتراضات را از سر بگذراند؟ آیا نمیتواند با سرکوب مردم را به سازش بکشاند؟ آیا نمیتوانند با تکرار فاجعه ای از جنس ۱۷ شهریور مردم را خانه نشین کند؟ خط و نشان کشیدن مسئولین سپاه که این خیزش توده های مردم را در "نطقه خفه" خواهد کرد را چگونه باید ارزیابی کرد؟

علی جوادی: بنظرم رژیم هنوز این امکان را دارد که این دور از مبارزات را از سر بگذراند. اما روز به روز چنین چشم اندازی برایش غیر ممکن میشود. هنوز به نقطه عطف غیر قابل برگشت اعتراضات توده ای مردم نرسیده ایم. شاید هفته آینده و شاید دو هفته دیگر در چنین نقطه جامعه ای قرار داشته باشد. اما بنظر من احتمال تغییر و تحول جدی در قامت کنونی رژیم در پس این اعتراضات از امکان حفظ وضع موجود بسیار بیشتر است. بعلاوه برخی تغییرات در این دوره میتوانند بدون سرنگونی تمامی ارکان رژیم اسلامی صورت گیرد. هر چند که این حلقه ها به سرعت به سرنگونی محتوم رژیم نزدیک خواهد شد. سیر سرنگونی رژیم میتواند مراحل و فازهای متعددی بخود گیرد. مساله بر سر این است که کارگران و کمونیستها چگونه میتوانند ضربه آخر را به رژیم وارد کنند .

بنظرم رژیم توان سرکوب مردم در ابعاد توده ای را ندارد. به این علت که قدرت سرکوب در این ابعاد کار آیی خودش را از دست داده است. سالیان سال سرکوب کرده است. نتوانسته است مردم را خانه نشین کند. به یک اعتبار رژیم حتی اگر فاجعه ای از نوع ۱۷ شهریور را خلق کند باز هم نخواهد توانست جامعه را تسلیم کند. مسلما تا روز شیرین سرنگونی این رژیم بر پیکر مردم تیغ خواهد کشید. اوباش انتظامی اش بر مردم یورش خواهند برد. اما توان سرکوب توده ای مردم را ندارد. روی آوری به سرکوب توده ای کار برد آخرین برگ رژیم است. و چنانچه این برگ هم کارآیی نداشته باشد، عمرش به پایان خواهد رسید. خودشان هم این واقعیت را میدانند .

آذر ماجدی: سرکوب خصلت این رژیم است. این رژیم بر دریایی از خون پایه گذاری شده است. بیش از صد هزار نفر توسط این رژیم اعدام شده اند، ناگفته نماند که یک دوره دردناک اعدام ها تحت نخست وزیری موسوی انجام شده است. این رژیم سی سال سرکوب کرده است. در یک دهه اخیر جنبش سرنگونی بشکل توده ای پا به میدان گذاشته است. علیرغم سرکوب خشن، جنبش اعتراضی آزادیخواه گسترده تر شده است. این رژیم قادر نیست پاسخ نیازها و خواست های مردم را بدهد. سرکوب نیز دوره ای دارد.
هر بار سرکوب کرده است، در دور بعدی مردم به تعداد وسیعتری به میدان آمده اند و در اثر این وضعیت جدال جناح ها نیز تعمیق یافته است. این شرایط بسیار ناپایدار است. مردم از این رژیم متنفرند. این رژیم را نمیخواهند. و بنظر میرسد که در این دور از مبارزات اعتماد به نفس بی سابقه ای بدست آورده اند. آنچه ما امروز شاهد آن هستیم در سی سال اخیر بی سابقه بوده است. از نظراتی به شرایط دوره 1357 شباهت دارد. ولی از نظراتی نیز رادیکالتر و هشیار تر است. این رژیم نمیتواند این نسل را بیش از این خاموش کند. ممکن است برای یک مدت کوتاه به خانه برش گرداند اما دوباره و این بار با قدرت بیشتر به میدان خواهد آمد.

سیاوش دانشور: دولت احمدى نژاد قرار بود چهره سرکوب عريان اسلامى باشد. هرچه در توان داشتند دريغ نکردند اما موفق نشدند. وضعيت امروز و درآوردن احمدى نژاد از صندوق بهترين بيان اين امر است که سياست سرکوب مستمر در کنار فقر و گرسنگى قابل دوام نيست و شکست خورده است. جمهورى اسلامى هنوز ميتواند ١٨ تيرها و ١۶ آذرها را سرکوب کند و يا فعالين سياسى و اجتماعى را با هزار شيوه و پرونده سازى محدود کند. اما وقتى سيل جمعيت در خيابان باشد اين غير ممکن است. اگر امروز سنگ تنها وسيله دفاع در مقابل اوباش تا دندان مسلح است٬ فردا که يک جمعيت را به رگبار ببندند و يا ١٧ شهريورى خلق کنند٬ خودشان اذعان ميکنند که سياست نظامى شده است. مردم دست به اسلحه ميبرند و مراکز قدرت رژيم را خلع سلاح ميکنند. در همين رويدادهاى چند روز اخير چند کلانترى و مرکز نيروى انتظامى خلع سلاح شده است. اينطور نيست رژيم سرکوبش را تشديد کند و مردم شاخه زيتون دستشان بگيرند. اين توهم را خود رژيم اسلامى ندارد. مسئله اينست که اين رژيم بحدى بى پايه است که از وحشت ناچار ميشود از پشت بام به مردم تيراندازى کند. دانشجويان و مردمى که در تظاهراتهاى دوشنبه و سه شنبه بدست نيروى سرکوب به قتل رسيدند فراموش نميشوند. رژيم حتما پاسخش را با انواع تحرک و اعتراض ميگيرد. اما اگر جمهورى اسلامى برگ آخرش را بازى کند و به سمت جمعيت معترض در شهرهاى ايران شليک کند فرجامى جز رژيم سلطنت نخواهد داشت. تنها مرگ خودش را سريعتر کرده است. اگر با مردم سازش کند باز هم مورد يورش قرار خواهد گرفت.

بيانيه سپاه هم اکنون دارد اجرا ميشود. سپاه قبل از اعلام نتيجه قطره چکانى "انتخابات" دقيقا راى احمدى نژاد را منتشر کرد. از صندوق درآوردن احمدى نژاد بيان اين امر بود که جمهورى اسلامى حتى نميتواند عنصر تا مغز استخوان خودى خودش را قبول کند. مخالفين بجاى خود. هيچ بعيد نيست راست افراطى و سپاه پاسداران و محافلى که اين طرح را پيش بردند دست به ترور و تصفيه هاى درونى و بمب گذارى و رفتارى از اين قبيل بزنند. اينها براى قيچى کردن مردم و ميليتاريزه کرده اوضاع هزار مار در آستين دارند. راست افراطى براى مقابله با موسوى و رفسنجانى و خاتمى و ديگران و کنار زدنشان به عنوان "آمريکائى و عوامل بيگانه و عناصر انقلاب مخملى" ترديد نميکند. اما مسئله اينست نه اعتراض اين مردم به دعواى جناح ها و "انتخابات" خلاصه ميشود و نه سپاه و نيروى سرکوب ميتواند چند ميليون را قلع و قمع کند. با اولين حمله به مردم بدنه نيروى سرکوب شکاف برميدارد و متلاشى ميشود. مردم در مقابل حمله نيروى سرکوب ساکت نميشينند بلکه حمله متقابل به ارگانهاى سرکوب را سازمان ميدهند.

یک دنیای بهتر: چه سناریوهایی محتمل است؟ تجدید مضحکه انتخابات؟ شمارش مجدد آراء و اعلام پیروزی موسوی؟ ادامه اعتراضات خیابانی و اعتصابات کارگری و عمومی؟ کدامیک محتمل ترند؟ آیا جناح راست دست به یک عقب نشینی خواهد زد؟ معنای این عقب نشینی برای رژیم چه خواهد بود؟ آیا مردم با سوت توقف جناح موسوی و اصلاح گران حکومتی متوقف خواهند شد؟ به این سناریوهای محتمل چگونه باید برخورد کرد؟

علی جوادی: تا همینجا شورای نگهبان قبول کرده است که به شمارش مجدد آراء بپردازند. موسوی و جناحش قبول نکرده اند. میدانند چگونه صندوقهای رای شان را پر میکنند. خودشان این کاره بودند. بهتر میدانند. تجدید انتخابات یک احتمال است. این سنگری است که رژیم میتواند برای حفظ بنیانهای رژیم اسلامی به آن متوسل شود. در این صورت این یک عقب نشینی برای جناح راست و یا متضمن تحمیل یک عقب نشینی جدی به این جناح است. جناح راست چنین سناریویی را به سادگی نخواهد پذیرفت. و سئوال بعدی این است که چه نیروهایی میتوانند چنین سناریویی را متحقق کنند. اگر "عقلای رژیم" دور هم جمع شوند، اگر نیروهای مرکز و راست دوم خرداد دور هم گرد آیند شاید بتوانند به چنین راه حلی متوسل شوند. در هر صورت نیروهای جناح راست مقاومت خواهند کرد. بسادگی این سنگر را از دست نخواهند داد. از طرف دیگر این سناریو یک شکست برای خامنه ای و نیروهایش است. وزن و جایگاه ولایت فقیه را به شدت تضعیف خواهد کرد. و نفس این امر از احتمال آن میکاهد. اما تشدید اعتراضات مردم هر غیر ممکنی را ممکن میکند. با تشدید اعتراضات مردم میتوان بسادگی شاهد آن بود که رژیم با قربانی کردن بخشهایی از جناح راست و یا چهرهایی از آن بمظور حفظ خود عقب نشینی کند. مساله اینجاست که چنین عقب نشینی هایی تنها منجر به تعرض بیشتر مردم خواهد شد. رژیم در بن بست مهلکی گرفتار آمده است. این سازشهای موقتی هم راه چاره شان نیست. پایدار نیست. رفتنی اند. تحولات حاضر اگر آغاز پایان رژیم اسلامی نباشد، یک فاز تعیین کننده در این پروسه است .

مردم با سوت موسوی و منتظری و امثالهم متوقف نخواهند شد. هر نوع تلاش موسوی در این چهارچوب محکوم به شکست است. اما فراخوان ما به مردم این است که در ابتدای راه متوقف نشوید. به کم رضایت ندهید، کارشان را تمام کنید. تا استقرار یک حکومت متضمن آزادی، برابری و رفاه مردم به تلاشتان ادامه دهید .

آذر ماجدی: روشن است که نمیتوان با قطعیت وقوع هیچ سناریویی را پیش بینی کرد. قطعا با ارزیابی از روند اوضاع میتوان احتمالات را برشمرد. بنظر من رژیم تلاش خواهد کرد تا مردم را عقب بنشانند و روانه خانه کند. اگر موفق شود. آنگاه شرایط را برای حمله مجدد فراهم خواهد کرد. اکنون تا بازشماری آراء عقب نشسته است. اما اعلام کرده که ده روز بطول خواهد انجامید. این تلاشی است برای بازگردان مردم به خانه. رژیم میداند که اگر موفق شود این موج اعتراضی را بشکند، آنگاه میتواند کل جنبش را لااقل برای مدتی عقب بنشاند. رژیم میخواهد وقت بخرد.
از آنسوی بنظر میرسد که مردم کاملا هشیارند و تسلیم نشده اند. علیرغم این وعده ها هر روز تظاهرات کرده اند و تظاهرات بزرگ تری را برای فردا پنجشنبه فراخوان داده اند.
تصور نمیکنم که بازشماری آراء به انتخاب موسوی ختم شود. اگر این موج ادامه یابد، تجدید رای گیری بیشتر محتمل بنظر میرسد. این اما مستلزم ادامه اعتراضات مردم است. در صورت ادامه اعتراضات به شکل کنونی، جناح راست چاره ای جز عقب نشینی ندارد. منتهی این رژیم آنچنان متزلزل است که هر نوع عقب نشینی در همانجا متوقف نمیشود، و به عقب نشینی های بیشتر منجرمیشود. جناح راست در موقعیت بسیار دشواری قرار گرفته است. کاملا آگاه است که عقب نشینی بمعنای پذیرش ضعف و مرگ است. از آنسوی مقاومت موجب رادیکالیزه شدن و گسترش جنبش اعتراضی سرنگونی طلب میشود. راه پس و پیش ندارد. دیر یا زود رفتنی است.
ممکن است ظرف یکی دو روز آینده خامنه ای با تجدید انتخابات موافقت کند. یا باید چنین تاکتیکی را اتخاذ کند یا اینکه منتظر درگیری و رودرویی های شدیدتری باشد. بنظر من جامعه وارد یک دور بی ثباتی و التهاب سیاسی شده است. به زیر کشیدن جناح راست و بقدرت رسیدن جناح اصلاحگرا نیز بنظر امکانپذیر میرسد. منتهی این هم یک شرایط کاملا ناپایدار و موقت خواهد بود. مردم بر موسوی توقف نخواهند کرد.
نقش طبقه کارگر و کمونیست ها در رادیکالیزه کردن شرایط بسیار تعیین کننده است. کارگران باید دست به اعتصاب بزنند. ورود کارگران به صحنه شرایط را کاملا تغییر خواهد داد. ما باید در رادیکالیزه کردن شرایط و در ارائه نقد و آلترناتیو فعال و هشیار باشیم. در افشای نقطه توقف هایی که بورژوازی میکوشد در مقابل مبارزه مردم بگذارد باید پیگیر باشیم. باید این نقطه توقف ها را دائما به عقب برانیم. باید "نه" مردم را تعمیق کنیم. این تحرکات و فعالیت ها قطعا در شکل دادن به روند اوضاع موثر خواهد بود.

سیاوش دانشور: هر نوع تسليم جناح راست به معنى بى اعتبارى تمام عيار خامنه اى و پرت شدن ابواب جمعى احمدى نژاد و راست افراطى است. متقابلا عدم تسليم آنها به معنى کوبيدن کمپ موسوى-رفسنجانى- خاتمى است. شمارش مجدد آرا نميتواند به اعلام پيروزى موسوى منجر شود بلکه در بهترين حالت ميتواند نتيجه اين باشد که "انتخابات" مخدوش است و بايد در فرصت ديگرى تجديد شود. شايد اين راهى براى از زير فشار بيرون آوردن خامنه اى و همينطور نسخه اى براى جمع کردن اوضاع فعلى باشد. اما اين نوشدارو همراه خود دولت احمدى نژاد را ساقط ميکند. در فرداى چنين تصميمى احمدى نژاد نميتواند سرکار بماند و سقوط ميکند. حتى خود جمهورى اسلامى نميتواند موقتا آنرا نگهدارد. سوال اينست که راست افراطى اين را ميپذيرد؟ به نظر من سياست شان از اول اينبود که نتيجه را قبول نکنند و اگر بشود از "کودتا" سخنى بميان آورد ممکن است در چنين وضعيتى کودتاى يک جناح عليه جناح ديگر بطور واقعى صورت گيرد. اين طيف از خامنه اى هم عبور کرده است. اگر فعلا به سر آقا قسم ميخورد نيازش دارد و گرنه به بعد از خامنه اى فکر ميکند. از طرف ديگر اعلام چنين نتيجه اى تنها شکستى براى احمدى نژاد و رهبر نيست بلکه جمهورى اسلامى را فاقد هر نوع مشروعيت در بالاترين ارگانهايش ميکند. اين موضوع براى کل جمهورى اسلامى گران تمام ميشود. راه ديگر اينست که شوراى نگهبان که خودش در اين ماجرا بى تاثير نبوده است بگويد احمدى نژاد برنده است و مثلا آرا مقدارى تغيير کند. سوالى که مقابل طيف متکى به قانون کمپ موسوى گذاشته ميشود اينست که گردن ميگذارد و يا قبول نميکند. اينجا هم قبول نکردن محتمل تر است. در هر صورت اين بن بست راه خروج ندارد. چون اساسا با "انتخابات" ايجاد نشده است بلکه مسئله "انتخابات" آنرا تشديد کرده است.

طرفداران موسوى و جنبش ارتجاعى سبز در صورت تجديد "انتخابات" حتما راضى خواهند بود و آن را پيروزى نام خواهند گذاشت و مردم را به آرامش و شرکت گسترده تر در انتخابات تجديد شده دعوت خواهند کرد. اما مردمى که به بهانه موسوى به خيابان آمدند و اين اعتراضات را پيش بردند توقع شان در اينجا منجمد نميشود. بيشتر محتمل است که چنين تصميمى شعارها را به طرف خامنه اى برگرداند و يا دستکم بحث نظارت بين المللى بر "انتخابات" و يا شرکت احزاب سياسى ديگر و مسائلى مانند لغو نظارت استصوابى و غيره را طرح کند. هر تصميم جمهورى اسلامى که بيانى از سازش در آن باشد با تهاجم مردم روبرو ميشود و در پس آن کل رژيم به عقب رانده ميشود. اينها با درآوردن احمدى نژاد از صندوق و مقاومتى که با آن مواجه شدند٬ يک مات مات به نظامشان داده اند. چرخ از هر طرف بچرخد جمهورى اسلامى پديده ضعيف تر و قابل تهاجم ترى براى مردم خواهد بود. هدف در هر مقطع مشخص بايد اين باشد که وقت نخرند٬ تجديد قوا نکنند٬ مردم را ساکت نکنند٬ نقطه سازشى را جلوى مردم نگذارند و اعتراض مستقل مردم عليه بنيانهاى کل حکومت تشديد شود.
 
یک دنیای بهتر: چگونه میتوان کمونیسم و طبقه کارگر و حزب را در راس این خیزش قرار داد؟ برای پیشروی و پیروزی این اعتراضات چه باید کرد؟ حلقه ها و مولفه هایی که باید در دست گرفت کدام است؟ به سراغ کدام نیروها باید رفت؟ از چه باید برحذر بود؟ بر چه باید تاکید کرد؟

علی جوادی: کمونیسم با حزب سیاسی خودش میتواند در راس این اعتراضات و جنبش قرار بگیرد. تصرف قدرت سیاسی کار حزب سیاسی کمونیستی از جنس حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. از طرف دیگر طبقه کارگر باید پا به این میدان مبارزه بگذارد. سازمانده و قدرتمند و هدفمند. مساله این است که رهبران عملی کارگری و فعالین رادیکال سوسیالیست کارگری بتوانند توده این طبقه را در مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار یک حکومت کارگری به میدان بکشانند. حلقه گرهی سازماندهی این قشر رادیکال و سوسیالیستی طبقه کارگر است. طبقه کارگر باید با پرچم آزادی، برابری و رفاه پا بمیدان بگذارد. مساله اصلی سازماندهی شورایی و راه اندازی جنبش مجامع عمومی و قرار گرفتن در این راس این اعتراضات است. کارگر سنت شورایی و خاطره مبارزات کارگران صنعت نفت را در کارنامه تاریخ خود دارد .

استراتژی حزبی ما در محوری ترین رکن خود تلاش برای تامین هژمونی سیاسی بر جنبش سرنگونی از یکطرف و تدارک سیاسی قیام کارگری برای فرود آوردن ضربه نهایی در پایه ریزی حکومت کارگری است. یک شرط اصلی پیشروی در این راه تامین ملزومات انتخاب سیاسی چپ و کمونیسم توسط بخشهای وسیع مردم است. در این زمینه باید بیشتر صحبت کرد .

آذر ماجدی: ما یک وظیفه بسیار پیچیده و دشواری بر عهده داریم. برخی نیروهای چپ خوش خیالانه خود را فریب میدهند و فکر میکنند که قدرت در بغلشان خواهد افتاد. فکر میکنند با مزه مزه کردن دهان شیرین میشود. یک تبلیغات سطحی براه انداخته اند و فکر میکنند میتوانند از این طریق قدرت را بدست بگیرند. این یک اشتباه محض است.
اکنون به راحتی میتوان گفت که کمونیسم در جامعه ایران دارای یک سنت پایدار است. امیال و ایده ها و خواست های کمونیسم کارگری در جامعه جا دارد. ما باید بر این سنت اتکاء کنیم و بکوشیم بیش از هر چیز کمونیسم کارگری را بعنوان یک جنبش تقویت کنیم و گسترش دهیم. باید کمونیسم کارگری بتواند در شمایل یک آلترناتیو معتبر سیاسی – اجتماعی در جامعه عرض اندام کند. این بیش از هر چیز بعهده ما است. تلاش برای متشکل کردن رهبران عملی و کارگران رادیکال – سوسیالیست یک امر اساسی است. این کار در شرایط اعتلای سیاسی سهل تر و سریع تر قابل انجام دادن است.
باید بکوشیم مردم و کارگران را به ساختن شوراهای مردمی و کارگری در منطقه، محله و محیط کار ترغیب کنیم. مردم باید متشکل شوند. تشکلات توده ای در چنین شرایطی نقش بسیار تعیین کننده ای ایفاء میکنند. در شرایط تلاطم سیاسی همه این کارها سریعتر و آسانتر به پیش میرود. بعلاوه باید بکوشیم که چپ در جامعه و هواداران سوسیالیسم را منسجم تر کنیم. اکنون این صف بسیار پراکنده است. جنبش های دیگر سریعا دارند خود را آرایش میدهند. چپ و کمونیسم هم باید چنین کند. راه حل نهایی این بحران سیاسی در دست دو نیرو و دو جنبش است. یا جنبش راست محافظه کار پرو غرب قدرت را بدست میگیرد و با برقراری یک نظام سرکوب و خفقان سرمایه داری را بکار میاندازد. یا جنبش کمونیسم کارگری قدرت را بدست میاورد و سوسیالیسم، آزادی و برابری، رفاه و سعادت را در جامعه جاری میکند. شق سومی نیست.
حزب باید خود را و طبقه کارگر را برای این شرایط آماده کند. سرنگونی رژیم اسلامی منجر به شکل گیری تلاطمات و بی ثباتی سیاسی خواهد شد. در این شرایط کمونیسم امکان رشد سریع پیدا میکند. در این شرایط طبقه کارگر باید برای رهبری انقلاب و بدست گرفتن سرنوشت جامعه بدست خود آماده شود. انقلاب کارگری به احتمال بسیار زیاد پس از سرنگونی رژیم اسلامی شکل خواهد گرفت. وظیفه بسیار مهمی بدوش حزب، نیروهای کمونیسم کارگری و طبقه کارگر برای نجات جامعه از فقر و فلاکت، اختناق و سرکوب، تبعیض و بیحقوقی قرار دارد. باید برای این شرایط آماده شد و آرایش لازم را بخود گرفت.
سیاوش دانشور: وضعيت امروز بهترين دوره براى کارگر و کمونيسم است. ما وارد دورانى شديم که ميتوان ادعانامه نسلها از کارگران و مردم محروم را برسر جمهورى اسلامى سرمايه داران بکوبيم و قدرت را از دستشان درآوريم و برنامه مان را اجرا کنيم. طبقه کارگر و کمونيسم در سرنگونى جمهورى اسلامى از هر نيروى مخالف ديگرى دينفع تر است. مهمترين مسئله سياسى در ايندوره بدست گرفتن ابتکار عمل سياسى توسط کارگر و کمونيسم است. فاز کنونى به جنبش ما امکانات ميدهد که وسيعا طرح شود و بعنوان يک انتخاب جامعه مورد توجه قرار گيرد. براى اينکار بايد در همين مقياس قد علم کرد.

اولا کوبيدن مستمر نقاط سازش چه در بالا و توسط حکومتيها و چه توسط رسانه هاى رسما مزدور سرمايه و نيروهاى دست راستى اپوزيسيون يک کار تعطيل ناپذير کليه نيروهاى سياسى و مردمى است که به يک تحول راديکال و بنيادى فکر ميکنند. سرنگونى جمهورى اسلامى گام ضرورى امروز است. نميخواهيم٬ به کم رضايت نميدهيم٬ قبول نداريم٬ آزادى مشروط نميخواهيم٬ وعده قبول نداريم٬ قانون را ما تعيين ميکنيم٬ تسليم نيروى سرکوب نميشويم٬ اعتراض و تشکل و تحزب حق ماست٬ و مرگ بر ارتجاع بايد منش سياسى نيروهاى راديکال و مردم عاصى به اين وضعيت باشد.
ثانيا بايد اين جنبش پرچم و الگويش را نشان دهد. سوسياليسم حکومت شوراها است. کارگران بايد همه جا شوراهايشان را برپا کنند. شوراهاى امروز بعنوان ارگانهاى اعمال اراده توده اى٬ ارکانهاى بسيج و بميدان کشيدن طبقه کارگر در جدال سياسى٬ و ارگانهاى قيام کارگرى يک ابزار حياتى طبقه کارگر است. اعمال اراده توده اى هرجا و به طرق مختلف معنى اش اينست که طبقه کارگر و توده مردم ناراضى بخشى از قدرت را از آن خود ميکنند و از همين موضع با قدرت فائقه در مى افتند. مقابله با جمهورى اسلامى و عقب راندنش و حتى تحميل هر عقب نشينى به آن در گرو وجود سازمانهاى متشکل کننده توده وسيع طبقه کارگر و مردم محروم است. نه فقط بايد در کارخانجات و محلات کارگرى شوراها را ايجاد کرد بلکه بايد براى اعمال سياست کنترل کارگرى وسيعا بميدان آمد. امروز دارد شرايط براى اين سياست و ايجاد سنگرهاى محکم طبقه کارگر براى خيز برداشتن به طرف قدرت سياسى آماده ميشود.

ثالثا کارگران کمونيست و سوسياليست و پيشرو بايد متشکل و متحزب شوند. بدون سازمان توده اى و حزبى دراين جدال کار زيادى نميتوان کرد. طبقه کارگر در تمام سطوح بايد سطح تشکل يابى و دخالت در سياست در ابعاد ماکرو و سبک کار و روش مبارزه اش را مطابق ايندوران تغيير دهد و بالا ببرد. کارگر و کمونيسم با اين اقدامات و وارد شدن به اعتراضات و اعتصابات سراسرى ميتواند بسرعت در راس جنبش براى سرنگونى جمهورى اسلامى و برپائى يک جامعه آزاد و خوشبحت قرار بگيرد.

رابعا در ايندوران بايد به قطب بنديهاى اجتماعى فکر کرد. چپ و راست جامعه در اين روند صف آرائى شديدى خواهند داشت. آلترناتيو چپ و آلترناتيو راست نهايتا در مقابل جامعه قرار ميگرد. از نظر ما انقلاب کارگرى و حکومت کارگرى قطبنماى پيروزى کمونيسم و جناح چپ جامعه در مقابل کمپ راست است. همينجا بايد تصريح کرد که ايندوران در عين حال دوره برجسته شدن تمايزهاى سياسى و طبقاتى و جنبشى است. آنچه که بايد اکيدا از آن برحذر بود اينست که کمونيسم و طبقه کارگر را وارد ائتلافهاى طبقه حاکم نکرد. تامين استقلال سياسى جنبش کمونيستى طبقه کارگر در اين دوران مهمتر از هر وقت ديگر است. اما اين يک امر ايدئولوژيک نيست بلکه امرى سياسى و پراتيکى است. کمونيسم بايد بتواند در هر مرحله و نقاط عطف ايندوره بعنوان نيروى قابل اتکا قد علم کند. راه حل و سياست و تاکتيک خودش را در مقابل جامعه بگذارد و دست بالا پيدا کند. با فرض و تاکيد اساسى براين مسئله مهم٬ بايد کمونيسم به پرچم اردوى چپ و نيروى پيشرو و سکولار جامعه تبديل شود. اين در گرو برجسته شدن آلترناتيو کارگرى بعنوان يک راه حل مطلوب و ممکن است. مرگ بر جمهورى اسلامى٬ زنده باد حکومت کارگرى پرچمى است که هر نيروئى که خود را متعلق به اين آرمان اجتماعى ميداند ميتواند حول آن جمع شود.

و بالاخره ايندوران مباحث قديمى و جديد بار ديگر در تماميت آن روى صحنه مى آيند و بسيارى به سرعت تعيين تکليف ميشوند. شتاب اوضاع شتاب حل و فصل مباحث را تعيين ميکند. کمونيسم کارگرى در قلمرو فکرى و سياسى و مقابله با کمپ ارتجاع و سرمايه دارى جنگى تعيين کننده و سهمگين دارد. تبئين و متدولوژى مارکسيستى براى اينروزها از نان شب واجب تر است. اين دوره اى است که بايد با پراتيک و سياست کمونيستى حقانيت کمونيسم مارکس و منصور حکمت را در جامعه اى که بيش از هر جاى جهان تشنه آزادى و سوسياليسم است به کرسى نشاند. فعاليت کمونيستى در ايندوره بايد نه فقط خود را به سطح تحولات برساند بلکه بايد در کشمکشى هر روزه براى رهبرى و آلترناتيو سياسى خود بجنگد. زمين سياست را کسى بسادگى واگذار نميکند٬ بايد آن را گرفت٬ بايد در هر سنگر آن پيروز شد. در باره خطوط مشخص تر استراتژى کمونيستى کارگرى در ايندوران بايد جداگانه صحبت کرد اما همين امروز بايد اين اقدامات را در دستور گذاشت. اين شرط پيشروى  کمونيسم و طبقه کارگر در دل اين تحولات و باز کردن افق پيروزى کارگرى است. *